وانشات من و تو تا ابد | me and you forever 5
part 5
[وقتی رسیدم زیاد شلوغ نبود، نشستم رو صندلی جلوی ساقی دو پیک تکیلا خوردم، یه کوچولو سرم گیج رفت، یکم شلوغ تر شد، یه پسر هی نگام میکرد و میخندید اما برام مهم نبود تا وقتی که اومد پیشم]
Jk:
[ساعت ۱۱ اینا بود منو تهیونگ باهم رفتیم کلاب، ساعت ۱۱ تا ۱ اوج شلوغی کلاب بود و ماهم رفتیم، داشتیم میرقصیدیم و میخوردیم، یه دختر اومد پیشم و باهام رقصید یکم فاصله گرفتم اما بازم اومد نزدیک، از بین آدما و شلوغی خارج شدم، خواستم برم پیش ساقی که ا.ت و دیدم، داشت با یه پسره حرف میزد، منم با همون دختره رفتم پیش ا.ت و اون پسره]
#منوتوتاابد
#فایتینگ
#رمان_جونگکوک
[وقتی رسیدم زیاد شلوغ نبود، نشستم رو صندلی جلوی ساقی دو پیک تکیلا خوردم، یه کوچولو سرم گیج رفت، یکم شلوغ تر شد، یه پسر هی نگام میکرد و میخندید اما برام مهم نبود تا وقتی که اومد پیشم]
Jk:
[ساعت ۱۱ اینا بود منو تهیونگ باهم رفتیم کلاب، ساعت ۱۱ تا ۱ اوج شلوغی کلاب بود و ماهم رفتیم، داشتیم میرقصیدیم و میخوردیم، یه دختر اومد پیشم و باهام رقصید یکم فاصله گرفتم اما بازم اومد نزدیک، از بین آدما و شلوغی خارج شدم، خواستم برم پیش ساقی که ا.ت و دیدم، داشت با یه پسره حرف میزد، منم با همون دختره رفتم پیش ا.ت و اون پسره]
#منوتوتاابد
#فایتینگ
#رمان_جونگکوک
۳.۲k
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.